معنی جلوه گر و روشن
حل جدول
فرهنگ عمید
فارسی به عربی
نام های ایرانی
دخترانه، حالت دلپذیر در چیزی یا کسی، زیبایی، نمایان شدن، آشکار کردن
فرهنگ فارسی هوشیار
ظاهر ساختن، نمایش دادن
فرهنگ معین
خود را نشان دادن، آشکار ساختن، تابش انوار الهی بر قلب عارف. [خوانش: (جِ وِ) [ع.] (مص ل.)]
فرهنگ واژههای فارسی سره
نمود
مترادف و متضاد زبان فارسی
حضور، ظهور، خودنمایی، نمایش، نمود، وانمود، تلالو، جلال، حشمت، رونق، شکوه، آراستن
فارسی به آلمانی
Ausstellen, Betätigen, Parade (f), Prunk (m), Schau (f), Vorführen, Vorführung (f)
معادل ابجد
826